۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

خاطرات نزديك( قسمت دوم)



صبح هاي  تنهاييم  ودلخوشي تعطيلي در روزي كه همه مجبورند كار كنند بسيار دلچسب است. نور ملايمي از پرده هاي سالن به داخل مي تابد و پرنده هاي همسايه ي طبقه ي دوم با سر و صدايشان تصور يا توهم زندگي در جنگل يا يك ويلاي كوهستاني را القاء مي كنند.
صاحبخانه ي طبقه ي دوم مردي چهل ساله است كه  دو پسر بچه ي 5  و  10 ساله دارد. قبلن همسرش هم بود كه بعد از چند ماه فوت كرد. اين باعث شد تمام شكايت هايي كه  طبقات ديگر و ما  از مصرف بيش از حد آب  آنها و همچنين استفاده از فضاي عمومي بين آپارتمان ها براي نگه داري پرندگان داشتيم و قصد داشتيم طي يك جلسه  ي ساختمان مطرح كنيم روي هوا بماند. چون ما ايراني هستيم و ايراني ها به مرده احترام مي گذارند و صاحب عزا حق دارد تا آنجا كه مي تواند آب مصرف كند. ماشينش را در محل پارك ديگران پارك كند و از 20 پرنده در شرايط وحشتناك  غير بهداشتي نگه داري كند.
مرد ساكن طبقه دوم  دكتراي روانشناسي دارد. و در يكي از مشاجره هايش با همسابه طبقه ي اول تهديد كرده كه مشاور رئيس جمهور( احمدي نژاد) است. همسايه طبقه ي اول بعد از يك هفته خانه اش را فروخت و هنوز هم آپارتمانش خاليست.
طي مراسم عزاداري  كه  گاهي با مهمان هاي طبقه ي دوم جلوي درب ساختمان برخورد مي كردم، از پرس جو هاي آنها كه دنبال منزل دكتر مي گشتند نام فاميلش را ياد گرفتم. و از روي آگهي فوت همسرِ دكتر كه  محجبه وبسيار جوان شايد هم سن من بود در اوج تعجب متوجه شدم  خانمِ آقاي دكتر خودش دكتر بوده است. اما زماني كه  ازكشفم  براي شوهرم حرف زدم گفت كه خودش مي دانسته.
در نهايت مرگ خانم دكتر باعث شد كه تبر هاي خشم ما همسايه ها بي هدف در سرمان بچرخد .  به همين خاطر قفس پرنده ها با ارتفاع يك طبقه ساختمان و طول و عرض حياط خلوت كه ازتور هاي فلزي درست شده بود  با منظره نه چندان دلچسبش سر جايش  باقي ماند. با اين وجود ديدن پرنده ي كوچكي كه در ظرف آب حمام مي كند خالي از لذت نيست و ما را دچار احساسات متناقضي مي كند كه هيچوقت تبديل به كلماتي براي اعتراض نمي شوند 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر