ورود آدمها به زندگی دو نفره شما(با یا بدون قرارداد مکتوب)، اجتناب ناپذیر است. هر چقدر هم که محافظه کار باشید بالاخره یکی از یک گوشه سرش را توی زندگی شما می کند و همه معادلات را به هم میزند. معمولا آن یک نفر همان فرشتهای است که میخواهد شما را از دیو دو سر و ۴ گوشی که با او زندگی می کنید نجات بدهد. همان کسی که بدرفتاری های پارتنر شما را به شما گوشزد می کند. اشک های شما را پاک می کند و جاهای خالی مانده در روح و جسم شما را پر می کند. اما من به شما می گویم. به جای اینکه اجازه دهید یک آدم مهربان و جذاب و فهیم جای دیو دو سر چهار گوش شما را در زندگی بگیرد، به محض اینکه دچار این حس شدید، داغ و سرد شدید و احساس کردید که عاشق شده اید، به سرعت به یک روانکاو و نه یک روانپزشک، به یک روانکاو تلفن بزنید و از او برای خودتان، و شریک زندگیتان وقت بگیرید. ممکن است مشاوره شما تا مدتها ادامه پیدا کند ولی باور کنید این راه از وارد کردن نفر سوم در رابطهی به ظاهر پوسیده شما خیلی خیلی بهتر است.
اگر هم واقعا قصد دارید با یک نفر دیگر زندگی گنید، اگر زندگی با شریک چندساله زندگیتان دیگر غیر قابل تحمل شده، بدانید که بدترین انتخاب، عاشقیاست که پایش را در رابطه تمام نشده شما می گذارد. او غیرقابل اعتماد ترین آدم است. او به احتمال زیاد خودش هم نمیداند که رفتارش بیمارگونه است و نمی داند دلیل اینکه شما هم در این مرحله جذب او شدهاید چیزی جز روان مخدوش شما نیست.
اگر هم واقعا قصد دارید با یک نفر دیگر زندگی گنید، اگر زندگی با شریک چندساله زندگیتان دیگر غیر قابل تحمل شده، بدانید که بدترین انتخاب، عاشقیاست که پایش را در رابطه تمام نشده شما می گذارد. او غیرقابل اعتماد ترین آدم است. او به احتمال زیاد خودش هم نمیداند که رفتارش بیمارگونه است و نمی داند دلیل اینکه شما هم در این مرحله جذب او شدهاید چیزی جز روان مخدوش شما نیست.
خجالت نکشید. این مسئله فقط مربوط به شما نیست. قول می دهم این موضوع در درجات مختلف برای همه پیش می آید. هیچوقت نگران آبروی از دست رفته یا از دست دادن دیگران نباشید. دیگران بیشتر از آنچه که فکر می کنید شما را درک می کنند. اما!
اگر هنوز وارد یک رابطه جدی نشده اید و درکی به کلمه خیانت ندارید، یا وارد رابطه شده اید اما گوش و چشم خود را بسته اید و مدام حرف میزنید و خیال می کنید این قصه ها فقط مال همسایه هاست و در کلبه شما راه ندارد و دیگران به حماقت و پستی متهم می کنید، یک لحظه قوقولی قوقو نکیند و آرام بگیرید. شما هم به روانکاو احتیاج دارید تا بتوانید دیگران را درک کنید. تا اگر برای خودتان هم اتفاق افتاد خودتان، همسرتان و اگر بچه هست، او را هم نکشید. یا حداقل زندگی را بدون درمان به حال خود رها نکنید. افسردگی نگیرید و از شدت شوک فلج نشوید.
در مورد آدمهایی که وارد یک رابطه ناتمام میشوند بگویم که حیف! چون آنها معمولا از بهترین دوستان شما و یا پارتنر شما هستند. انها واقعا آدمهای خوبی هستند. قصد صدمه زدن ندارند. حتی شاید واقعا قصد کمک دارند. اما معمولا این تیپ آدم دوست دارد به همه کمک کند(البته همیشه استثناء وجود دارد). اما باور کنید شما هم تا وقتی او را می خواهید که نیازهای برطرف نشدهتان را برطرف کند. فکر نکنید عاشق شدهاید. این فقط یک موقعیت است. قهرمان ها هم نقطه ضعف دارند و این دیر یا زود به چشم شما میآید. و روزی می رسد که دلتان می خواهد از دست معشوق جایگزین سرتان را به دیوار بکوبید.
اگر هم شما سرتان را به دیوار نکوبید و اتفاقا عاشق شوید، می توانم قسم بخورم که آدمی که وارد یک رابطه مخدوش می شود دیر یا زود رابطه دیگری را پنهان از رابطه مخدوش شما شروع می کند.
من اگر اینقدر قطعی می نویسم و لحنم شبیه کتابهای صد و یک روش برای داشتن رابطه سالم شده برای این است که دوستان خوبی را چه از طرف خودم و چه از طرف حسام از دست دادهام و کمابیش دیدهام که آدمهایی که میشناسم درگیر همین مشکل شدهاند. و مجبور شدهاند آدمهایی را از زندگی خود حذف کنند که زمانی بهترین دوستشان بودهاند. باور کنید این یک کلیشه قابل تکرار برای همه است. با کمی تفاوت در جزییات نتیجه همان است که بود.
من و حسام از آن دسته آدمهای خوششانس بودیم که بعد از همه این بالا و پایینها باز کنار هم برگشتیم. من و حسام خیلی با هم فرق داریم. دو دنیای متفاوت داریم.اما عمیقا همدیگر را دوست داریم. درست است که من در روابط عاطفیم کمی یا زیاد سانتیمانتال می زنم و حسام فانتزی های جنسی عجیب و غریب( از نظر من) دارد. درست است که حسام تند زبان است و من خودخو.اه، اما نمی دانید چقدر از اینکه هنوز با او زندگی می کنم خوشحالم.
البته این احساس روز ۴شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۲ قبل از بازگشت حسام به خانه است. فردا اگر خلافش را بگویم فرداست
: )))))
عجیبه.زدی به هدف.ریزش هر چه خفه در من... راستی میتونم ازت خواهش کنم اگه روانکاو خوب سراغ داری معرفی کنی. ممنون میشم
پاسخحذفسلام : )) من یه بار جواب دادم. اما نمیدونم چی شده! پریده یا چی! جوابم این بود که بهتره از آدمهایی که بیشتر می شناسی سوال کنی. چون روانکاوا خیلی با هم فرق دارن و نمیشه بدون تحقیق همینطوری رفت پیششون.
حذفسلام آتوسا جون ممنون که جواب دادی. راستش منتظر جوابت بودم.چه توقع بی جایی البته.!! راستش بیشتریا روانشناس و روانپزشک میشناسن که من خیلی اعتقاد بهشون ندارم یعنی تجربه های خوبی از مشاوره باهاشون نداشتم تجربه روانکاوی رو ندارم. حالا یه تلنگری شد گه برم دنبالش چون فک کنم واسه خفقانم و تو گِل موندنم لازمه.
حذف: )) شک نکن! خیلی زود بدو برو دنبالش. برای هر آدمی تو هر سنی و با هر انگیزه ای من می گم به اندازه غذا و هوا لازمه. فقط حسابی پس و جو کن : ))
حذفاین "بدو برو" چه خوب بود چسبید به منِ که سردمه حسابی..مرسی ای کاش آدما از معجزه کلمات خبر داشتن. چون ما با همین کلماته که فک میکنیم احساساتمونو تعریف میکنیم.. روانکاو هم دارم پرس و جو اینترنتی میکنم .مطلع کسی دور و برم پیدا نکردم هنوز..
حذفgood!and very good!
پاسخحذف: ) مرسی
پاسخحذف