اسطوره ي ناكامي[هاي] زناشويي
در معناي متداولترش، اِما نمادِ جديدي از تصوير زني با "
ازدواج ناموفق" است : تصويري كه او بدون دليلي مشخص از خودش دارد. دليلي كه حتي براي شارل بواري (كه كمترين تصوري از
انزجاري كه در همسرش برمي انگيزد ندارد ) مشخص نيست. هر دو خودشان را در دنيايي با
ارزش هايي كاملن متضاد با ارزشهای آن يكي زنداني كرده اند.: دنياي شارل، آسايش بورژواي،
زندگي خانوادگي و دشت و صحرا است، ودنياي اِما، ميل به زندگي اشرافي، به هوس ، به
عشق هاي غيره منتظره و شهر[هاي] بزرگ است.
ناسازگاري راديكال ِ زن و شوهرو عدم درك متقابلشان
اينقدر (عميق) است كه خودش را در هيچ مشاجره و
كشمكش ابراز شده اي نشان نمي دهد . برخلاف اسطوره ي ازداواج عاشقانه، كه همان
اجابت شدن است، "بواريسم" اسطوره ي ناكامي زناشويي را در قالب سرنوشتي روزمره جايگزين مي كند
" همه ي آن تمابلات تجمل
خواهانه اش، تمام محرومبت هاي روحش، پستي هاي ازدواج وخانه داري، روباهايش كه مثل
پرستو هاي زخمي در لجن فرومي ريختند، همه ي آنچه كه آرزو كرده بود و همه ي آنچه كه
از خود دريغ كرده بود، همه ي آنچه را كه مي توانست داشته باشد به ياد آورد! و چرا؟ آخر چرا؟ "
اما خيانت فقط "سرخوردگي ِ زنا" را جايگزين " پَلشتي ازدواج" مي كند. سرگرداني هاي عاطفي ِ اِما و همچنين ناكامي هاي زناشويي اش شايد چيزي جز علائم ِ بدبختي اي عميق كه
ازجايي ديگر ناشي مي شود، نباشند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر